سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند مرا سخت گیر و آزاردهنده برنینگیخت؛ بلکه مرا آموزگاری آسان گیر برانگیخت . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 

 

 

عصمت infallibility

در آیه 40 سوره توبه «ثَانِىَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِى الْغَارِ.. .» ، مصداق آن دو نفر چه کسانى هستند؟ با توجه به عصمت پیامبر و نص صریح آیه فوق که همراه پیامبر مى ترسید ، نه خود پیامبر و خدا آرامش و سکینه را بر دل همراهش فرستاد تا آرام شود و.. . بفرمایید این آیه ، به خصوص جمله آخر آن چه معنا و مفهومى دارد؟ با توجه به آیه «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ فِى الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ یَقُومُ الاَْشْهَـدُ» (مؤمن ، 51)

 

در مورد در غار بودن ابى بکر با پیامبر که در آیه 40 سوره توبه به آن اشاره شده ، هرچند برخى ازعلماى اهل سنت ، مانند فخر رازى کوشش کرده اند تا از این آیه ، فضایلى را براى ابى بکر استنباط کنند ، ولى با دقت در آیه روشن مى شود که این آیه نه تنها هیچ دلالتى بر فضیلت او ندارد ، بلکه بر مطاعن او نیز دلالت مى کند ; زیرا :

اولا ، کلمه «صاحب » در لغت به معنى «همنشین » و «همسفر» به طور مطلق است ، اعم از اینکه همنشین و همسفر شخص خوبى باشد یا شخص بدى ، چنانکه در آیه 37 سوره کهف در داستان آن دو نفر که یکى با ایمان و خداپرست و دیگرى بى ایمان و مشرک بود ، مى خوانیم :«قال له لصاحبه و هو یحاوره أکفرت بالّذى خلقک من تراب » .

ثانیاً ، برخى ضمیر «علیه » در جمله «فأنزل الله سکینته علیه » (توبه ، 40) را به ابى بکر برگردانده و گفته اند که پیامبر نیاز به سکینت و آرامش نداشت ; بنابراین نزول سکینت و آرامش براى همسفرش ابى بکر بوده و بدین وسیله خواسته اند فضیلتى را براى ابى بکر ثابت کنند که سکینت الهى بر او نازل شده ; در حالى که ضمیر علیه به ابى بکر برنمى گردد ; بلکه به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) برمى گردد ; به چند دلیل :

1 . همه ضمیرهاى در «إلاّتنصره » ، «نصره » ، «أخرجه » ، «لصاحبه » و «أیّده » به پیامبر برمى گردد ; بنابراین معنا ندارد که از میان همه این ضمایر ، فقط ضمیر «علیه » را به ابى بکر برگردانیم ; با اینکه قرینه قطعیه اى در کار نیست و همه ضمیرهاى قبل و بعد آن به پیامبر برمى گردد .

2 . تمام بحث این آیه و دو آیه قبل آن ، بر محور یارى خداوند نسبت به پیامبر دور مى زند و مى خواهد بفهماند که اگر شما پیامبر را یارى نکنید ، خداى متعال یارى اش خواهد کرد ; همان گونه که در غار با جنود الهى او را یارى فرمود .. . ; بنابراین چگونه ممکن است کسى را که تمام بحث آیه بر محور او دور مى زند (پیامبر) را رها کرده و به سراغ کسى برویم که به عنوان تبعى از او بحث شده (ابى بکر) و ضمیر «علیه » را به او برگردانیم ; در حالى که برگرداندن ضمیر به ابى بکر اصلا با سیاق آیات سازگارى ندارد .

3 . در آیاتى از قرآن کریم (توبه ، 26 و فتح ، 26) مى خوانیم : هنگامى که پیامبر در شرایط سخت و مشکل قرار مى گرفت ، سکینت الهى بر او نازل مى شد و بدون شک ، پیامبر در «غار ثور» که دشمنان در تعقیب او بودند ، لحظات سختى را مى گذراند و نیاز به سکینت داشت ، بنابراین ، معنا ندارد که بگوییم پیامبر نیاز به سکینت نداشت و ضمیر «علیه » را به ابى بکر برگردانیم ; بلکه به قرینه این آیات و قراین دیگر که گفته شد ، معلوم مى شود ضمیر «علیه » به پیامبر برمى گردد و نزول سکینت فقط بر پیامبر بوده است و اگر دقت شود ، این خود یکى از مطاعن ابى بکر به حساب مى آید ; زیرا در آیات دیگر مى خوانیم : «فأنزل الله سکینته على رسوله و على المؤمنین ; (فتح ، 26) پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خویش و بر مؤمنان فرو فرستاد» ; ولى در اینجا نزول سکینت فقط بر پیامبر بوده (علیه ) ، و معلوم مى شود که ابى بکر ، لیاقت نزول سکینت الهى را نداشته وگرنه بر او هم نازل مى شد ; همان گونه که در آیات دیگر فرموده : خداوند سکینت را هم بر پیامبر و هم بر مؤمنان نازل کرد (فتح ، 26 و توبه ، 26) .

افزون بر آن ، از این آیه شریف فهمیده مى شود که هرچند ابى بکر همراه پیامبر بود ، (إذ هما فى الغار) ; ولى خداى تعالى هیچ عنایتى به او نداشته ، زیرا کلمات : «نصره » ، «سکینته علیه » ، «أیّده » که حکایت از عنایت الهى دارد ، در همه ضمیر مفرد آورده شده که فقط به پیامبر برمى گردد و هیچ نظرى به ابى بکر ندارد ، و با آوردن کلمه «لاتحزن » خبر از سستى و ضعف درونى ابى بکر داده که پیامبر او را دلدارى داده است ; بنابراین ، به نظر مى رسد خداوند متعال با اشاره به این واقعه در این آیه خواسته به ما بفهماند که همراه بودن ابى بکر با پیامبر در غار ثور که در تاریخ نقل شده ، فضیلتى براى ابى بکر نیست ، و با ظرافت خاصى مطاعن او را براى اهل دقت و حقیقت در این آیه بیان کرده است .





  • کلمات کلیدی : مناسبتها

  • ::: جمعه 85/9/24 ::: ساعت 9:15 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

    آیا آیه تطهیر بیانگر عصمت دوازده امام(علیهم السلام) است ؟

    اگر دلالت بر عصمت آنان دارد ، عصمت ذاتى را ثابت مى کند،

    یا عصمت کسبى و عرضى را ؟

    بر فرض ثبوت عصمت ذاتى ، این که بگوییم ائمه هدى(علیهم السلام) عصمتشان ذاتى است و از این جهت گناه نمى کنند ، اگر دیگران نیز چنین باشند ، گناه نخواهند کرد ; پس امتیاز معصومین(علیهم السلام) به چیست ؟!

     

    خداوند متعال در این آیه شریفه مى فرماید :

    «إنّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیراً ; (احزاب ، 33) خداوند اراده کرده است ، که ناپاکى و پلیدى را از شما ]اهل بیت پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)[ دور کند ، و شما را از هر نظر پاک سازد .»

     

    کلمه «إنّما» در آیه ، انحصار خواست خداوند متعال را مى رساند و مى فهماند که خدا خواسته است ، رجس و پلیدى را تنها از اهل بیت(علیهم السلام) دور کند و به آنان عصمت عطا کند .

     

    قطعاً مراد از «اهل البیت » زنان آن حضرت نیستند ; زیرا به قرینه اى که در خود آیه است (و آن تفاوت ضمیرها است ; چون هیچ گاه صحیح نیست قرآن کریم ضمیر مردان را به زنان ارجاع دهد و بگوید : «عنکم » ; بلکه اگر مقصود همسران اهل بیت بودند ، باید مى فرمود : «عنکنّ») و روایات متعددى که در تفسیر این آیه ـ از منابع معتبر اهل تسنن و شیعه ـ و از شخص پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است ، ثابت مى کند که مخاطب در این آیه ، پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) و على و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام)مى باشند .

    یک نمونه از آن احادیث ، داستان حدیث کساء است که پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) على و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) را فرا خواند ; حضرت عبایى بر آن ها افکند و فرمود :

    خداوندا ! این ها خاندان منند ; رجس و آلودگى را از آن ها دور کن و در همین هنگام آیه تطهیر نازل شد .

    ادامه مطلب...



  • کلمات کلیدی :

  • ::: پنج شنبه 85/9/23 ::: ساعت 12:17 صبح :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

     

     

     

    آیا عصمت فقط مخصوص چهارده معصوم است ؟

     

    خیر ، «عصمت » مخصوص چهارده معصوم نیست ، و در افراد دیگر نیز متصوّر است .

     

    عصمت به مفهوم مصطلح آن موهبتى الهى است که پس از وجود زمینه و شایستگى ، تحت شرایطى به شخص معصوم افاضه مى شود ، و چنان که آیه تطهیر (احزاب ، 33) ، و برخى آیات دیگر (آل عمران ، 42 ; دخان ، 32 ; ص ، 46 ـ 47 و.. .) ، براین مطلب دلالت دارد .

     

    به عقیده دانشمندان شیعه ، علاوه بر چهارده معصوم ، پیامبران و فرشتگان نیز معصومند ، و عصمت آنان با ادله عقلى و نقلى ثابت شده است .

     

    قرآن کریم در برخى آیات ، از «معصومان » ، به عنوان عباد «مخلَص » یاد کرده است ; بندگان مخلَص ، کسانى هستند که از دستبرد تسویلات شیطانى در امان بوده ، شیطان هیچ طمعى در گمراه کردن آن ها ندارد . هر چند قدر متقین از «مخلَصین » (معصومان ) ، پیامبران و امامان هستند ، اما آیات شریفه اطلاق و عمومیت دارد ، و ابائى از صدق بر دیگر انسان ها ندارد . لذا در بین افراد دیگر ـ بجز در چهارده معصوم و پیامبران ، ـ نیز معصومینى وجود دارند.

    چنان که آیه 42 سوره آل عمران می فرماید:

     

    «یَـمَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَــکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَــکِ عَلَى نِسَآءِ الْعَــلَمِینَ» ;

    بر عصمت حضرت مریم (که نه پیامبر است و نه امام ) ، دلالت دارد .

     





  • کلمات کلیدی : عصمت = infallibility

  • ::: یکشنبه 85/9/19 ::: ساعت 2:6 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

    خداوند متعال ، در این آ یات می فرمایند:

    «و استغفر لذنبک و للمؤمنین ... ;(محمد ، 19) اى پیامبر براى خود و مؤمنان طلب استغفار از گناهان کن » .

     آیا امامان و پیامبران مصداق آیه 135 آل عمران نیستند؟

     

    «َالَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ یُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ یَعْلَمُونَ [آل عمران : 135]- و آنها که وقتى مرتکب عمل زشتى شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا مى‏افتند; و براى گناهان خود، طلب آمرزش مى‏کنند -و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟- و بر گناه، اصرار نمى‏ورزند، با اینکه مى‏دانند. »

     

    قطعاً پیامبران و امامان معصوم(علیهم السلام) مصداق آیه 135 آل عمران نیستند ; زیرا به ادله عقلى و نقلى این بزرگواران از طفولیت از عصمت برخوردار بوده اند (عصمت آنان در جاى خود اثبات شده است ) علاوه بر این که از سیاق آیات قبل و بعد آیه 135 آل عمران استفاده مى شود مخاطبان این آیات مؤمنان هستند ; به ویژه آن که در آیه شریفه 129ـ132 همین سوره بعد از خطاب به مؤمنان و نهى از خوردن ربا و امر به تقوا مى فرماید :

     

    «وَأَطِیعُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ; و خدا و پیامبر را اطاعت کنید تا مشمول رحمت شوید»

     

    و همین سیاق تا آیه شریفه 143 ادامه دارد ; بنابراین ، معلوم مى شود رسول و امامان (علیهم السلام) مصداق آیه شریفه 135 نیستند .

     

    از نظر شیعه ، پیامبران و امامان(علیهم السلام) (از زمان طفولیت و قبل از بعثت و بعد از آن ، قبل از امامت یا بعد از آن ) معصوم هستند ; یعنى گناه صغیره یا کبیره و نیز خطا ، اشتباه ، سهو و نسیان مرتکب نمى شوند .

     مقصود از «ذنب » در آیات متناسب با مقام و موقعیت هر شخصى است . براى پیامبران و امامان (علیهم السلام) که عصمت آن ها قطعى است ; یک معنا و در غیر آن ها معناى دیگر دارد . انبیا و امامان(علیهم السلام) هر چند شناخت بسیار بالایى از خداوند دارند و مقرب ترین بندگان خدایند ; امّا از آن جا که ـ ذات اقدس اله ـ کمال مطلق است هر چه به او نزدیک تر شوند باز فاصله بسیار است و این بزرگوران از این که این فاصله ها وجود دارد احساس گناه مى کنند ، هر چه معرفت شان بالاتر رود و عظمت خداوند را بیش تر درک کنند بیش تر احساس گناه مى کنند ; پس گناه درباره انبیا و امامان (علیهم السلام) به معناى نرسیدن به کمالات به بیش تر از آن چه در مسیر بندگى خدا کسب کرده اند که در واقع عشق است ; نه گناه و تعبیر گناه به خاطر تواضع آن ها است ; امّا درباره غیر معصوم ، گناه به منزله ارتکاب محرمات است و اگر مؤمنان از گناه نهى شده اند و در برابر گناهان احتمالى به استغفار امر شده اند ، منظور گناه به معناى ارتکاب حرام و یا مکروهات است .





  • کلمات کلیدی : عصمت = infallibility

  • ::: چهارشنبه 85/9/15 ::: ساعت 9:53 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

    از مطالعه بعضى آیات استفاده مى شود برخى پیامبران مانند : حضرت آدم ، نوح ، یوسف و... (علیهم السلام)اشتباهاتى داشته اند و خداوند آن ها را تنبیه کرده است ; آیا عصمت انبیا با آیه شریفه 53 یوسف هماهنگى دارد؟

     

    َ«مَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ [یوسف : 53]-

    من هرگز خودم را تبرئه نمى‏کنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر مى‏کند; مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.»

     

    «عصمت » در انبیا امرى ضرورى است . یک انسان معصوم ، نه تنها گناه (اعم از صغیره و کبیره ) مرتکب نمى شود ; بلکه خطا ، اشتباه ، سهو و نسیان ; نیز ندارد ; بله امکان «ترک اولى » براى آن ها هست و ترک اولى نه گناه و نه خطا و نه سهو و نسیان است ، بلکه ترک اولى گرفتن خوب و رها کردن خوب تر است . تمامى آیاتى که درباره برخى انبیا در این باره آمده است . همه اش یا قابل توجیه و تأویل است یا مصداق ترک اولى است .





  • کلمات کلیدی : عصمت = infallibility

  • ::: چهارشنبه 85/9/15 ::: ساعت 12:5 صبح :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

    در داستان  حضرت ایوب(علیه السلام) گفته  شده که  ایشان  در امتحان  الهى موفق نشد ، لذا مورد غضب خداوند متعال قرار گرفت ; ولى در امتحان  دوم پیروز شد و خداوند عمرى دوباره به  ایشان  عطا فرمود ، آیا این موضوع ربطى به عصمت ایشان  دارد یا خیر ؟ اگر پاسخ مثبت است ، چرا حضرت ایوب    (علیه السلام) در امتحان  الهى پیروز نشد ؟

     

    هر چند از برخى پیامبران  الهى(علیه السلام) ترک اولایى مشاهده شده است ، ولى همگى آن ها از گناه معصوم بوده اند . درباره علّت این بلا و امتحان  الهى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «شخصى پرسید: بلایى که  دامنگیر ایوب (على نبینا وآله وعلیه السلام ) شد ، براى چه  بود ؟» امام صادق(علیه السلام) پاسخى فرمود که  خلاصه اش چنین است :

     

    «بلایى که  بر حضرت ایوب (على نبینا وآله  وعلیه  السلام ) وارد شد ، به  خاطر این نبود که  کفران  نعمتى کرده باشد ، بلکه  به  خاطر شکر نعمت بود که به همین خاطر نیز ابلیس بر او حسد برد و در پیشگاه خداوند عرضه  داشت :

     اگر او این همه  شکر نعمت تو را به جا مى آورد ، به خاطر آن  است که  زندگى وسیع و مرفهى به  او داده اى و اگر مواهب مادى دنیا را از او بگیرى ، هرگز شکر تو را بجا نخواهد آورد . مرا بر دنیاى او مسلط کن تا معلوم شود که  مطلب چنین است .

     

    خداوند نیز براى این که  این ماجرا سندى براى همه رهروان راه حق باشد ، به  شیطان  این اجازه را داد ، او آمد و اموال و فرزندان  حضرت ایوب (على نبینا وآله وعلیه  السلام ) را یکى پس از دیگرى از میان  برداشت ، ولى این حوادث دردناک نه  تنها از شکر حضرت ایوب (على نبینا وآله  وعلیه السلام ) کم نکرد ، بلکه  شکر او را افزون  نمود ! شیطان  از خداوند درخواست نمود بر زراعت و گوسفندان او مسلط شود ، این اجازه به  او داده شد و او تمامى آن  زراعت را آتش زد و گوسفندان  را از بین برد ، باز هم حمد و شکر حضرت ایوب (على نبینا وآله وعلیه السلام ) افزون  شد .

     سرانجام شیطان  از خدا خواست که  بر بدن  ایوب مسلط گردد و سبب بیمارى شدید او شود و این چنین شد ، به  طورى که  از شدّت بیمارى و جراحت قادر به  حرکت نبود ، بى آن که کم ترین خللى در عقل و درک او پیدا شود . خلاصه  ، نعمت ها یکى بعد از دیگرى از حضرت ایوب (على نبینا وآله  وعلیه السلام ) گرفته مى شد ، ولى به موازات آن  ، مقام شکر او بالا مى رفت .

     تا این که  جمعى از رهبان ها به  دیدن او آمدند و گفتند:

    بگو ببینیم تو چه گناه بزرگى کرده اى که این چنین مبتلا شده اى ؟ ! حضرت ایوب (على نبینا وآله  وعلیه السلام ) در پاسخ فرمود:

     به عزت پروردگارم سوگند که من هیچ لقمه  غذایى نخورده ام مگر این که  یتیم و ضعیفى بر سر سفره با من نشسته  بود و هیچ طاعت الهى پیش نیامد ، مگر این که سخت ترین برنامه آن  را انتخاب نمودم .»

     

    در قرآن  کریم ، آیات 42ـ44 ، سوره شریفه  «ص » همچنین آیات 83ـ84 سوره شریفه  انبیاء ، به  همین داستان  اشاره دارد .





  • کلمات کلیدی : عصمت = infallibility

  • ::: دوشنبه 85/9/13 ::: ساعت 5:1 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

    جمله  «ظلمتُ نفسى » که  در دعاى کمیل از قول

    حضرت على(علیه السلام) گفته  شده است ،

     آیا باعث شک و تردید در عصمت آن  حضرت نمى شود ؟

     

    در مورد این که  پیامبران  و امامان  معصوم(علیهم السلام) در دعاها و مناجاتشان  خود را گنه کار مى دانستند و استغفار مى کردند ، پاسخهاى متفاوتى وجود دارد :

     ولى آن چه  جامعتر به  نظر مى رسد ، این است که:

      گناه براى ما انسان هاى معمولى عبارت از انجام دادن  محرمات و ترک واجبات است ، ولى براى ایشان  که  با اختلاف درجاتشان  در اوج کمال و قرب الهى قرار داشته اند ، گناه ، مفهومى وسیعتر دارد و ترک اولى را نیز شامل مى شود ، زیرا آنان  براى خود وظایفى فوق وظایف دیگران قائل بودند و چه  بسا هرگونه  توجه  به  غیر معبود و محبوبشان  را گناهى بزرگ مى شمرده اند ; ازاین رو در مقام عذرخواهى برمى آمدند ; پس عصمت آن ها به  این معنا نیست که  از هر کارى که  بتوان  آن را به  گونه اى گناه نامید ـ حتى ترک اولى ـ مصون باشند ; بلکه  مقصود ، مصونیت از همان  گناه به  معناى ترک واجبات و انجام دادن محرمات است ; مانند این که وقتى حضرت على (علیه السلام)وضع زندگى بچه هاى یتیم فردى را که  در رکاب او جهاد کرده و شهید شده بود ، مشاهده فرمود ، احساس گناه نمود و خود را سرزنش کرد و.. . .





  • کلمات کلیدی : عصمت = infallibility

  • ::: پنج شنبه 85/9/9 ::: ساعت 9:42 صبح :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

    اگر قرآن ، پیامبران را به داشتن عصمت کامل و ملایک را به نداشتن قابلیت گناه کردن وصف مى کند ، قصه بر خورد حضرت یوسف

    (علیه السلام) با پدر بزرگوارش و قصه گناه کردن «فطرس »

    را چطور مى پذیرد ؟

     

    عصمت فرشتگان و پیامبران خدا از مسائلى است که با دلایل عقلى و آیات و روایات فراوان به طور قطع ثابت است .

    سراسر آیه هاى سوره یوسف ـ على نبیناوآله وعلیه السلام ـ بر علم و دانش ، بردبارى و شکیبایى و پاکى و عصمت شگفت آور حضرت یوسف صدّیق شهادت و گواهى مى دهد و قرآن ، سرگذشت او را به عنوان «اسوه تقوا» و نمونه پاکى و مظهر عفت و عصمت بیان مى کند و او را از بندگان «مخلَص » (یوسف ، 24) مى شمارد که به فرموده قرآن کریم «مخلَصین » از گزند شیطان در امانند :

    «اِلاّ عبادک منهم المخلصین » (حجر ، 40)

    ادامه مطلب...



  • کلمات کلیدی : عصمت = infallibility

  • ::: چهارشنبه 85/9/8 ::: ساعت 9:27 صبح :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

    از قرآن کریم فهمیده مى شود که حضرت آدم ـ على نبیناوآله وعلیه السلام ـ

     در بهشت از آن میوه ممنوع خورد و عصیان کرد ، حال با توجه به این که ما معتقدیم پیامبران الهى معصومند ، آیا این عمل حضرت آدم(علیه السلام)

     با عصمت آن حضرت منافات ندارد و دیگر این که با توجه به این که حضرت آدم

     با این عملش فرزندان خود را در دنیا گرفتار کرد ، چگونه توبه اش پذیرفته شد ؟

     

    اولاً ، نهى خداوند از نزدیک شدن حضرت آدم ـ على نبیناوآله وعلیه السلام ـ به درخت ممنوعه ، نهى تنزیهى و ارشادى بوده است ،

    در سوره بقره و اعراف مى فرماید :

    «.. .وَ لاَ تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّــلِمِینَ ; (بقره ، 35) .. .و نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید شد .»

    و در سوره طه مى فرماید :

    «فَقُلْنَا یَــَادَمُ إِنَّ هَـذَا عَدُوٌّ لَّکَ وَ لِزَوْجِکَ فَلاَ یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ; (طه ، 117) پس به آدم گفتیم : (ابلیس ) دشمن تو و همسر توست ! مبادا شما را از بهشت بیرون کند ، که به زحمت و رنج خواهى افتاد .»

    «شقاء ، یعنى به رنج افتادن » ، از تعبیر «ظلم » و «تشقى » به دست مى آید که این ظلم ، ظلم به خود است ; یعنى اگر نزدیک شوى در رنج و گرفتارى حیات دنیوى از قبیل : گرسنگى و تشنگى و عریان شدن و.. . واقع خواهى شد .

    بنابراین ، مخالفت نهى الهى و ظلم پس از آن ، به معناى معصیت و گناه اصطلاحى و ظلم به خداى سبحان نیست ; بلکه به این معناست که در مقام نصیحت مى فرماید :

    «اگر نزدیک نشوى ، خیر و صلاح تو در این است »

     

    ادامه مطلب...



  • کلمات کلیدی :

  • ::: دوشنبه 85/9/6 ::: ساعت 1:49 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

     

    درباره عصمت پیامبران ، به ویژه اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) چند آیه در قرآن کریم آمده است ؟ لطفاً آیات مربوط را بیان فرمایید ؟

     قسمت دوم :

     

    عصمت عملی

    امّا در مورد عصمت عملى و مصونیت آنها از گناه ، اگر ما تاریخ زندگى انبیاى الهى را مطالعه کنیم ، به این واقعیت پى خواهیم برد که آنها از هرگونه گناه و معصیت مبرّا بوده اند و اگر پیش از بعثت نیز از گناه و اشتباه مصون نمى بودند و سوء سابقه مى داشتند ، مخالفان با این حربه مى توانستند حیثیت اجتماعى آنها را از میان برده  به اهداف شوم خود دست یابند، حال آن که اثرى از سوء سابقه آنها در تاریخ وجود ندارد .

     

    براى اثبات مصونیت از گناه ، به آیات بسیارى از قرآن و دلایل عقلى استناد شده است که از جمله، آیه 90 از سوره انعام است :

     

     «اولئک الذین هدى الله فبهدئهم اقتده، اینان ، کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده است ; پس به رهبریشان اقتدا بفرما .»

     

    روش استدلال به این آیه و آیاتى از قبیل آن ، این گونه است :

     

    الف ) هر معصیتى گمراهى است .

    ب ) کسى که از جانب خدا هدایت شده باشد ، گمراه نیست .

    ج ) انبیا از جانب خدا هدایت شده اند . نتیجه آن که انبیا از گناه مبرا و داراى مقام عصمت هستند .

     

    امّا دلیل عقلى :

     مى دانیم که هدف عمومى بعثت پیامبران ، تربیت مردم است . (بقره ، 129)   

     یکى از شرایط تعلیم و تربیت افراد این است که شخص مورد تربیت ، به صدق گفتار مربى خود ایمان داشته باشد و تحقق آن در گرو هماهنگى گفتار و رفتار مربى است و چنانچه رفتار مربى برخلاف گفتارش باشد ، مورد پذیرش واقع نخواهد شد . (صف ، 2 و 3 ، یونس ، 35)

     و هدف از بعثت انبیا که تربیت و هدایت مردم است ، محقق نخواهد شد ، از این رو لازم است ایشان از عصمتى برخوردار باشند که گفتار و رفتارشان کاملاً با هم مطابقت داشته باشد ، و این ، اختصاص به دوران نبوت پیامبران ندارد ، چرا که اگر پیامبرى سوابق خوبى نداشته باشد ، گرچه الآن خوب باشد ، امّا گفتارش در مردم تأثیر ندارد ، بنابراین لازم است انبیا قبل از بعثت نیز از هرگونه گناهى مبرا و معصوم باشند تا بتوانند با ارائه شخصیتى خالى از هرگونه سوء سابقه و ارائه الگویى تمام عیار ، به تربیت مردم بپردازند .

     

    در زمینه عصمت امامان(علیهم السلام) نیز چون شیعه معتقد است ، منصب امامت همچون نبوت از سوى خدا تعیین مى شود و امام را ادامه همان نبى مى داند ، ازاین رو همان دلایل عصمت انبیا مى تواند عصمت ایشان را نیز به اثبات برساند ، ازجمله آیاتى که عصمت امامان را اثبات مى کند آیه:

     

     «قال إنّى جاعلک للناس إماماً قال و من ذرّیتى قال لاینال عهدى الظّلمین » (بقره ، 124)

    براساس این آیه ، خداوند متعال ، منصبهاى الهى از جمله امامت را به کسانى اعطا مى کند که به گناه آلوده نباشند ، و ظلم در این جا ، قرار دادن کار یا چیزى در موقعیتى ناشایست است . از آن جا که مقام امامت و رهبرى ، فوق العاده پر مسؤولیت و با عظمت است ، یک لحظه گناه و نافرمانى و سوء پیشینه ، موجب سلب این منصب مى گردد .

     

    آیه دیگر :

     «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أُولى الأمر منکم .. .» است (نسا ، 59)

     که خداوند اطاعت از اولى الامر را در آن لازم شمرده و آن را در کنار اطاعت رسول خدا قرار داده است، از این رو هرگز میان اطاعت ایشان و خدا منافاتى وجود نخواهد داشت ، و این ، زمانى محقق خواهد شد که ایشان معصوم باشند

     

    روایات اسلامى ، اهل بیت معصوم را اولى الامر دانسته اند . و به همان دلیلى که در عصمت پیامبران اشاره شد ، عصمت در امامان نیز فقط به دوران امامت ایشان اختصاص نداشته و قبل از آن را نیز شامل است .

     

    در مورد این که پیامبران و امامان معصوم در دعاها و مناجاتشان خود را گنه کار مى دانستند و استغفار مى کردند ، آیا با عصمت ایشان منافاتى ندارد ، پاسخهاى متفاوتى وجود دارد ، ولى آنچه جامعتر به نظر مى رسد ، این است که:

     گناه براى ما انسانهاى معمولى عبارت از انجام محرمات و ترک واجبات است ، ولى براى ایشان که با اختلاف درجاتشان در اوج کمال و قرب الهى قرار داشته اند ، گناه ، مفهومى وسیعتر دارد و ترک اولى را نیز شامل مى شود ، زیرا آنان براى خود وظایفى فوق وظایف دیگران قایل بودند و چه بسا هرگونه توجه به غیر معبود و محبوبشان را گناهى بزرگ مى شمرده اند، ازاین رو در مقام عذرخواهى برمى آمدند، پس عصمت آنها به این معنا نیست که از هر کارى که بتوان آن را به گونه اى گناه نامید ـ حتى ترک اولى ـ مصون باشند، بلکه مقصود ، مصونیت از همان گناه به معناى ترک واجبات و انجام محرمات است ، مانند این که وقتى حضرت على(علیه السلام) وضعیت زندگى بچه هاى یتیم فردى را که در رکاب او جهاد کرده و شهید شده بود ، مشاهده فرمود ، احساس گناه و خود را سرزنش مى کرد و.. . .. در زمینه هر یک از آیاتى که در مورد صدور گناه از پیامبران ایجاد شبهه مى کنند ، به صورت جداگانه پاسخ داده شده که جهت کسب اطلاع بیشتر به منبع فوق و تنزیه الانبیا ، آیت الله معرفت ، و منشور جاوید ، آیت الله سبحانى ، ج 5 مراجعه شود .





  • کلمات کلیدی : مناسبتها

  • ::: چهارشنبه 85/9/1 ::: ساعت 11:37 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر
       1   2      >